پرودا سازه شریف

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آتش در نیستان» ثبت شده است

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت : کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنی ات را سوختم

زانکه می گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

مردی را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است

۱ نظر ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۹